معرفی شیراز
ایالت پارس در جنوب ایران مهمترین ایالت در این منطقه از ایران در دوره باستان بوده است. تاسیس دو امپراتوری بزرگ ایرانی یعنی هخامنشیان و ساسانیان در این ایالت بیانگر اهمیت و موقعیت این ایالت یا استان بوده است. شهرت این ایالت چنان بود که کشورهای اروپایی همه خاک ایران را به نام پرشیا که فرنگی شده پارس است مینامیدند و ایرانی را پارسی و زبان ایرانی را زبان پارسی میگفتند.( لسترنج،267:1337) جغرافیدانان و مورخان قرون نخست نیز نام فارس را بر سراسر ایران اطلاق میکردند. به گفته ابن بلخی در روزگار ملوک فرس پارس دارالملک ایشان بود و از حد جیحون تا آب فرات را بلاد فارس میخواندند. ( ابن بلخی،120:1339) وسعت این سرزمین را در دوره باستان صد و پنجاه و پنج فرسخ در صد و پنجاه فرسخ بیان کردهاند. ( ابن خردادبه،37:1370)
اطلاعات موجود از وضعیت جغرافیایی و حوادث تاریخی در فارس در دوره ساسانیان از همه ادوار ایران باستان بیشتر است. جایگاه مهم مذهبی فارس در این دوره و شهر مذهبی استخر که هم کارکرد سیاسی و هم مذهبی داشته است و وجود چند آتشکده مهم زرتشتیان دلیل توجه زیاد جغرافیدانان و مورخان به این خطه است. همچنین وجود شهرها در مسیرهای نظامی موجب شد تا اعراب مسلمان خیلی زود فارس را مورد تهاجم قرار دهند.( زرین کوب، 25:1379)
به دلیل موقعیت مهم اقتصادی و تجاری، فارس در دوره اسلامی همچنان جایگاه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی خود را حفظ کرد و از قرن سوم حکومت های مستقلی در آن شکل گرفت.
شیراز مرکز استان فارس مهمترین استان جنوبی ایران است. شیراز از دوره باستان تا امروز به دلیل موقعیت جغرافیایی خود، از شرایط خاصی برخوردار بوده است. پس از اسلام و با رشد و توسعه شهرنشینی همین موقعیت موجب شد تا شیراز در جهات مختلف سیاسی، اداری، اجتماعی و فرهنگی به یکی از مهمترین مراکز ایران تبدیل شود.
فارس به عنوان مهمترین ایالت جنوبی ایران در طول تاریخ از لحاظ جغرافیایی دارای سه اقلیم متفاوت و متنوع بوده است. در نواحی شمال که به سرحد معروف است، هوا سرد بوده، در زمستان ها، کوهها برف پوش میشود. کوههای مرتفع و ارتفاع این ناحیه از سطح دریا موجب شده که گاه زمستانها بسیار سخت و سرد شود. در نواحی جنوبی فارس، برعکس، هوا بسیار گرم است. نزدیکی به دریا موجب گرمای زیاد این ناحیه میشود و رطوبت زیاد نیز تحمل گرما را سختتر میکند. اقلیم سوم فارس در بین این دو ناحیه قرار دارد که به ناحیه اعتدالی معروف است. این ناحیه بصورت خطی باریک دو ناحیه بزرگ سردسیر و گرمسیر را از هم جدا میکند. شهرهای مهمی بر روی خط اعتدالی واقعند، اما در این میان جلگه شیراز درست در وسط خط اعتدالی واقع شده و حد فاصل دو ناحیه سردسیر و گرمازا است. این جلگه دارای آب و هوایی مناسب، خاکی بسیار حاصلخیز و چشمه های فراوان طبیعی است. این آب و هوا بهترین فرصت را برای اهالی پرتلاش این شهر فراهم کرده تا شهر خود را با ساخت باغ ها و بوستانهای متعدد، زیباتر و سرسبزتر سازند تا آنجا که باغ جزیی مهم از فرهنگ شیراز و داشتن باغی زیبا و باصفا به عنوان منزلت و اعتبار برای فرد، خانواده و یا خاندان تلقی شود.
این آب و هوای اعتدالی در فرهنگ این شهر و اندوختههای فرهنگی آن بسیار تاثیرگذار بوده است. از مهمترین این تاثیرات میتوان به این نتایج پربار اشاره کرد.
مهاجرتهای فرهنگی : معمولاً سرزمینها و شهرهایی که دارای امنیت و یا موقعیت شغلی مناسب باشند مهاجرپذیر است. شیراز در طول تاریخ از شهرهای مهاجرپذیر بوده است اما جالب آنکه بیشتر مهاجران آن مهاجران فرهنگی بودهاند یعنی اندیشمندان، هنرمندان، علما و ادیبانی که این شهر را شهری امن و علم و ادب پرور یافتهاند. بسیاری آمدند تا پس از کسب دانش به شهر و دیارشان بازگردند اما وضعیت فرهنگی شیراز که بیتاثیر از آب و هوای آن نیست چنان کرد که آنها در این شهر ماندند و در همین شهر درگذشتند.
اعتدال فکر و ذهن : از دیگر نتایج پربار آب و هوای اعتدالی شیراز، تاثیر آن بر روح و روان و ذهن و زبان اهل دل و اهل قلم بوده است. شعر و هنر و عرفان بیش از هر چیز زاده فکر و ذهنی به دور از جزم اندیشی و یکسونگری است. اگر عشق در عرفان شیراز و در کلام عارفانی چون روزبهان بقلی با مفهوم عشق در ذهن و زبان عرفای دیگر شهرها متفاوت است، زاده همین آب و هوای اعتدالی و مخالفت با تعصب است.
حکومتهای آبادگر و آزاداندیش : روحیه مردم شیراز، شادزیستی و علاقه به علم و هنر بر حاکمان و امیران این شهر و ایالت در طول تاریخ تاثیر زیادی گذارده است. بسیاری از مهاجمانی که ایران را مورد تهاجم قرار داده و در هر شهری جز ویرانی و غارت و کشتار اثری باقی نگذاردند چون به شیراز آمدند، مقهور فرهنگ صلح جویانه و فرهنگ غنی و مداراجویانه این شهر شدند. ماندند و خود آبادگر شدند و یا سرافکنده از شیراز گذر کردند و نگذاشتند نامشان در این شهر به زشتی یاد شود. اهل هنر نبودند و اهل هنر شدند و حامی هنرمندان و حتی به پاس هنر و هنرمند آثاری از خود خلق کردند. چه بسیار امیرانی چون عمرولیث صفاری که تنها چند صباحی در این شهر ماندند اما در همان مدت کوتاه آثار باارزشی از خود به یادگار گذاشتند. مسجد جامع شیراز قدیمیترین اثر اسلامی و قدیمیترین مسجد فارس در شیراز توسط همین امیر ساخته شد. رکن الدوله دیلمی تنها کمتر از یکسال در شیراز ماند اما آب رکنی در شعر تر انگیز حافظ و ساخت قنات رکن آباد حاصل تلاش وی در مدت اقامت در شیراز بود. پسر رکن الدوله، عضدالدوله دیلمی در مدت حکمرانی در شیراز به عمران و آبادانی شهر توجه زیادی داشت و شیراز در عصر وی در عرصههای مختلف چنان پیشرفت کرد که شهرت آن تا اقصاء نقاط دنیای آن روز رفت. اما شهرت عضدالدوله در شیراز تنها به آبادگری وی محدود نشد. تسامح مذهبی و آزاداندیشی وی که بیش از همه متاثر از شیراز و فضای فرهنگی آن بود، چنان بود که همه اقوام و نژادها و زبانها و پیروان ادیان و فرق در کمال آزادی به فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی خود ادامه میدادند.
شهری چند فرهنگی : این روحیه تسامح و مدارا در نزد مردم شیراز، این شهر را به شهری چند فرهنگی تبدیل کرد. یکی از دلایل مهاجرت فرهنگی به شیراز وجود همین روحیه مدارا و تسامح بود.
رشد ادبیات : بالاخره ادبیات که بهترین نمود و بازتاب یک جامعه است در شهری که فرهنگش به صلح و دوستی و مدارا و رواداری خو گرفته است، به حد اعتلای خود رسید. ادیبان این شهر از همان قرون نخستین تا هم اکنون، ادیبانی شناخته شده، با آثار مانا و گرانسنگ هستند که همه را باید مدیون این آب و هوا، حاصلخیزی خاک، باغ و بستانش، روحیه تسامح و مدارا و حاکمان ادب دوست و هنرپرور دانست. بر اثر همین روحیه و رفتار اجتماعی بود که ادبیات در شیراز به فرهنگ عمومی تبدیل شد چنانکه اینک نیز ادبیات جزیی از وجود هر ساکن این شهر است. در کنار ادبیات مکتوب، ادبیات شفاهی با وجود ترانه و لالایی و تصنیف و ضرب المثل و متل و دیگر گونههای این ادبیات در شیراز پیشرفت کرد و شیراز عرصه هنرنمایی مردم و ادبیات عامیانه در ایران شد. بی جهت نیست که مرحوم انجوی شیرازی راهگشای فرهنگ عامه و جمع آوری قصههای ایرانی شد. وی ادبیات شفاهی را با ادبیات کلاسیک و تحقیقات آکادمیک پیوند داد و محققان جوان و ایرانشناسان غربی نیز از این تحقیقات بهره زیادی بردند. قصههای شیراز در آثار انجوی شیرازی و ابوالقاسم فقیری بیانگر تاثیر قصههای دیگر شهرهای ایران از این قصههاست.
شیراز تاریخی پر افتخار را سپری کرده است. شیراز عهد باستان شهری مهم و با کارکردهای سیاسی – اداری بود. در دوره ساسانیان شیراز مرکز یکی از ایالات مهم فارس بود و موقعیت این شهر در بین شهرهای مهم دوره باستان بر اهمیت آن افزود. با توسعه شهرنشینی در دوره اسلامی شیراز بیش از شهرهای دیگر رو به توسعه نهاد. دور بودن از مرزهای پرخطر و فرهنگ حاکم بر شهر، شیراز را به شهری امن و آرام تبدیل کرد.
دوره آل بویه را باید نخستین دوره اعتلای شیراز دانست. آل بویه را باید یکی از مهمترین سلسلههای حاکم دانست که از خاندانهای شیعه ایرانی بودند و به دیلمیان یا دیالمه شهرت یافتند.( شبانکارهای،89:1376) آل بویه در تاریخنگاری خود سلسله نسب خود را به بهرام گور ساسانی میرساندند. (ابن اسفندیار،139:1320) خاستگاه این سلسله در نواحی شمالی ایران و در حاشیه جنوبی دریای خزر بود اما سیر حوادث آنها را به سوی مناطق جنوبی کشاند و بالاخره علی عمادالدوله برادر بزرگتر موفق شد تا در سال 322 با بیرون راندن حاکم دست نشانده خلیفه عباسی، مظفر بن یاقوت و تصرف شیراز، بر شیراز و فارس مسلط شود.( ابن اثیر،1350 : 13/292 ) خیلی زود بناچار خلیفه، حکومت آل بویه بر فارس و شیراز را تایید کرد و در پی آن حاکمیت این گروه مستحکم شد.
بزودی قلمرو حکومت آل بویه بسیار گسترده شد و حدود متصرفات آنها طبرستان، قهستان، مازندران، گرگان، ری، عراق، مداین، بغداد، واسط، بصره، شام، مغرب، فارس، کرمان و سیستان را شامل شد که در این موقعیت فارس تختگاه و مقر آنها بود.( شبانکاره ای،89:1376) و این همه فتوحات حاصل اتحاد و یکدلی سه برادر بویهای بود.
با تقسیم مناطق مختلف بین سه برادر، عمادالدوله در فارس مستقر شد. بیماری وی و نداشتن پسر موجب شد تا او از دیگر برادرش رکنالدوله بخواهد تا پسرش فناخسرو را برای ولیعهدی به شیراز آورد. با مرگ عمادالدوله، عضدالدوله(فناخسرو) بر فارس و متصرفات عموی بزرگ خود مسلط شد.
شیراز عهد عضدالدوله همچون نگینی پر تلولو و درخشان حیات مادی و معنوی ایران آن زمان را نورانی کرد. مورخان همه از عضدالدوله به نیکی یاد کردهاند. فارس و شیراز در زمان وی پیشرفت بسیار زیادی کرد. تجارت رونق گرفت و جمعیت افزایش چشمگیری یافت. (حافظ ابرو، 1375 : 2/120) این افزایش جمعیت چنان بود که به قول حمداله مستوفی در شیراز جای لشکر نماند.( مستوفی،137:1336) و امیر برای راحتی سپاهیان در خارج از شهر ، شهری جدید ساخت( مقدسی، 643:1361) که به فناخسرو کرد مشهور شد. زرکوب از موقعیت مهم اقتصادی این شهر و عواید بازار آن سخن میگوید.(زرکوب،74:1390) با مرگ عضدالدوله انحطاط حکومت آل بویه بر فارس و دیگر نواحی ایران آغاز شد. اختلافات داخلی بین امیران آل بویه دلیل اصلی این سقوط بود.
به دنبال این انحطاط و درگیریهای داخلی برخی از گروهها و مهمترین آنها شبانکارهها در برخی از نواحی فارس صاحب قدرت شدند. باکالنجار نیز از عهده شبانکارهها برنیامد و به دنبال آن کوره دارابگرد از آن شبانکارهها شد ( همان، 77) با این ضعف مفرط، بر کشاورزی ضربه شدیدی وارد شد، تجارت از رونق افتاد و حتی سیراف مهمترین بندر فارس و جنوب کشور توسط امرای کیشی تصرف شد.( ( ابن بلخی،136:1339) و راهها نیز ناامن شد. در همین ایام است که ناصرخسرو قبادیانی در فارس در سفر است و از ماندن اجباری خود در مهروبان به دلیل ناامنی راهها سخن میگوید. ( ناصرخسرو،164:1354) در سال 448 امیر ابومنصور فولادستون بویهای در برابر فضل بن حسن معروف به فضلویه رهبر شبانکارهها تاب مقاومت نیاورد و فارس به طور کامل صافی شبانکارهها شد. ( زرکوب، 79:1390) بزودی شبانکارهها خود فرمانبردار آل سلجوق شدند، با این حال شیراز بر اثر درگیری بین شبانکارهها و سلجوقیان آسیب فراوانی دید. به گفته ابن بلخی چون میان قاوورد و فضلویه به آخر دولت دیلم خصومت قایم گشت غارت ها متواتر بر شیراز و اعمال آن همی رفت تا خراب شد.(ابن بلخی،133:1339)
فارس و شیراز پس از آل بویه تا به قدرت رسیدن سلغریان به مدت هشتاد و پنج سال در قبضه تصرف و ملک سلاطین سلجوقی بود. ( همان،82)
مرکز اصلی سلجوقیان اصفهان بود اما شیراز دوره اتابکان سلجوقی ادامه همان دوره آل بویه بود. رشد تجارت و بازرگانی، توسعه کشاورزی و آبرسانی و ساخت باغ و بستان در این عهد، شیراز را به شهری در میان باغ تبدیل کرد. چهرهای که تا هم اکنون بر شیراز غالب است. شهری در میان باغ. باغ ارم، باغ تخت و باغ های بزرگ و پرآوازه دیگر ساخته دوره سلجوقیان است.
در دوره صفویه به دلیل اهمیت تجارت در نزد شاهان این سلسله به مرمت و بازسازی جادهها توجه زیادی شد و شیراز نیز با حکمرانی دو رشید مرد تاریخ این عهد، اله وردیخان و امامقلی خان از این توجه بینصیب نماند. اینک شیراز از دو سوی شمال و جنوب با ساخت راههای جدید دوره تازهای در رشد تجارت و بازرگانی را طی کرد. شیراز پس از سالهایی که تاریخ ایران در محاق حملات مغولان و تیموریان فرو رفته بود، دورهای شکوفا را آغاز کرد. از این عهد هنر و فرهنگ و علم و ادب دوباره در مسیر اصلی خود به راه خود ادامه داد.
از پایان صفویه تا بقدرت رسیدن کریم خان زند، شیراز بیش از هر دوره ای در تاریخ خود آسیب دید. افاغنه در چند نوبت بخش هایی از فارس و به ویژه شیراز را غارت کرده، تعدادی از بزرگان و مردم عادی را کشتند. با شکست و اخراج افاغنه توسط نادر و ورود او به شیراز، نور امیدی در دل شیراز و اهالی آن روشن شد. نادر دستور مرمت برخی از اماکن را صادر کرد و برای مرمت و تزیین شاهچراغ و چند بنای دیگر هزینه کرد اما متاسفانه این نور امید برای شیرازی ها از شب تار هم تیره تر شد. نادر پس از بازگشت از هند میراث بزرگی را که با خود آورد حیف و میل کرد. سوء قصد به وی در جنگل نور و بیماری معده که او را رها نمی کرد موجب جنون و خشم زیاد او نسبت به اطرافیان و بزودی نسبت به مردم شد. در اولین اقدام نابخردانه پسرش رضاقلی که می توانست جانشین خوبی برایش باشد را نابینا کرد. خشمی که بر وجود نادر غالب شد چشم او را کور کرد و عجولانه گفته دشمنان یا دوستان نادان که پسرت عامل این سوء قصد بوده را باور کرد و همان شبانه بر چشمان پسرش میل کشید. پشیمانی نادر در فردای آن روز دیر بود و این بار تعدادی دیگر از اطرافیان را تنبیه کرده، کور کرد.
در همین ایام جنون آمیز رفتار نادر، حاکم فارس علیه وی شورش کرد. نتیجه این شورش لشکرکشی نادر به شیراز و رفتار بسیار ناجوانمردانه او با مردم و بزرگان و حتی شهر شیراز شد. به گفته میرزا محمد کلانتر فارس ایام محاصره چهار ماه و نیم طول کشید و بیرون و اندرون از ابنیه و عمارات و اشجار پاک و مصفی شد و دود از دودمان خلایق برآمد.(میرزا محمد،16:1362)
پس از حمله بی رحمانه نادر به شیراز، بیماری وبا و سیل نیز بدبختی و فلاکت شیراز و شیرازیان صد چندان کرد بجز کسانی که کشته شدند، به دلیل ویرانی شهر بسیاری از مردم به شهرهای دیگر مهاجرت کردند تا آنجا که جمعیت شیراز به کمتر از نصف رسید.
در این ایام است که کریم خان پس از پیروزی بر رقیبانش شیراز را به عنوان مرکز حکومت خود انتخاب کرد. شهری ویران با جمعیتی کمتر از همیشه تاریخ و این کریم خان بود که با اقدامات خود شیراز را به دوره شکوفایی خود بازگرداند. شیراز عهد زندیه در عصر کریم خان زند به واقع یک ایران بود. شیراز به چنان پیشرفتی دست یافت که حتی عدم لیاقت جانشینان کریم خان نیز از شکوه این شهر نکاست. کریمخان یک آبادگر بزرگ بود و اگرچه معماری و هنر این عهد ادامه دوره صفویان بود اما شیرازی که با حمله افاغنه آسیب فراوانی یافته بود، دوباره احیا شد.
جانشینان کریم خان هیچکدام درایت و دور اندیشی او را نداشتند. به قدرت رسیدن آغا محمد خان و پیروزی او بر لطفعلیخان تنها به دلیل سرعت عمل و هوش ذاتی او نبود بلکه بی درایتی و سستی خاندان زند را باید دلیل اصلی شکست آنها و به قدرت رسیدن آغا محمد خان دانست.
آغامحمد خان غیر از خاندان زند از شیراز و شیرازی ها نیز کینه شدیدی در دل داشت. به دستور او خندق دور شهر پر شده، دیوار حصار نابود شد. در پی این اقدام کینه توزانه شهر شیراز بی دفاع تر از همیشه شد. تا آغا محمد خان زنده بود شیراز و فارس با بی مهری حکومت مرکزی همراه بود. در زمان فتحعلشاه و حکمرانی حسینعلی میرزا شیراز جان دوباره ای یافت. اقدامات وی شیراز را به دوره شکوفایی خود نزدیک ساخت اگرچه هرگز به دوره کریم خان زند بازنگشت.
فارس و شیراز برای قاجارها از لحاظ اقتصادی و به ویژه بازرگانی ایالتی بسیار مهم بود. عمارات و باغها و آثار خیر و عام المنفعه زیادی برای مردم توسط بزرگان و حاکمان فارس در شیراز و شهرهای دیگر ساخته شد. شیراز از لحاظ آبرسانی و توسعه شهری نیز پیشرفت کرد اما آنچه در دوره قاجار شیراز را با آسیب جدی روبرو ساخت رقابت و دشمنی و نزاع بین خاندان های قدرتمند در این شهر و استان بود. در دوره قاجار شیراز بارها شاهد نزاع های داخلی بین این خاندان ها برای کسب قدرت بیشتر بود. تمامیت خواهی افرادی چون خاندان قوام و بی کفایتی برخی از والیان شیراز را بارها با هرج و مرج و بلوا همراه ساخت.
شیراز در طول تاریخ به داشتن مفاخر بزرگ علم و ادب و فرهنگ بر خود بالیده است. بزرگانی که شاخصه و تبلور فرهنگ غنی ایران شدند. شیراز حتی در بدترین شرایط سیاسی و اجتماعی جامعیت و اعتبار ادبی خود را حفظ کرد و در واقع زبان پر رمز و راز و سراپا احساس فارسی مدیون بزرگانی چون سعدی است که در تهاجم مغول به ایران و در زمانی که نه تنها سرزمین ایران که فرهنگ ایرانی و زبان فارسی در معرض بدترین تهاجم قرار داشت، سعدی این زبان فاخر را حفظ کرد و به نسل های بعد انتقال داد. حافظ زاده و پرورش یافته زمانه بعد از حمله مغول و دوره سراسر آشوب و نابسامانیست. اینک برخی از حاکمان به نام دین و مذهب، فرهنگ اصیل ایرانی و فرهنگ غنی اسلامی را به ریا و سالوس آلودند و این حافظ و امثال او بودند که انسانیت انسان را حفظ کردند و بیش از هر چیز لبه تیغ سخنشان تزویز و ریا را نشانه گرفت. پس از سعدی و حافظ آرمانهای انسانی این دو نفر توسط بزرگانی چون علامه قطبالدین شیرازی و ملاصدرا و قاآنی و وصال حفظ شد و راهشان ادامه یافت. مسیری که در آن با زبان ادبیات، مضامین والای انسانی همچون صلح، مداراجویی، عشق و محبت و دوستی و شاد زیستی و احترام به همنوع و آزاداندیشی به جامعه ایرانی القا شد. برخی همچون بوسحاق اطعمه با زبان خوراکیها، برخی با زبان رمز و برخی با زبان بسیار ساده با کمک شعر و داستان و قصه و حکایت غیر مستقیم به آموزش مردم پرداختند. قصه و حکایاتی که به ادبیات شفاهی راه یافت و با زبان مردم در کوچه و بازار بصورت ترانه و تصنیف و گونه های مختلف ادب شفاهی بیان شد.
واقع آنکه هر کدام از این بزرگان برای شهری و سرزمینی بسنده میکنند تا آن شهر و سرزمین را در تاریخ تمدن بشری شهره فرهنگ و علم و اندیشه سازند و شیراز صدها مفاخر دارد که در این شهر زاده شدند، بالنده شدند، آموختند و آموزش دادند و در هر شرایطی به اعتلای فرهنگ و تمدن ایرانی و تمدن بشری کمک کردند.
در کنار ادبیات و ادیبان، عرفان و عرفا در شیراز در طول تاریخ جایگاه خاصی داشته اند. شیراز شهر شیخ کبیر ابنخفیف، روزبهان بقلی، ابوحیان توحیدی، عبدالرحمان مقاریضی، شیخ محمد بلیانی، عبدالرحمن علی بن بزغش و صدها عارف و صوفی و اهل دل است که برخی از آنها خاندانشان در شیراز برای سالها در خدمت اهل دل و ذوق بودند همچون خاندان بیضاوی، روزبهان، باغنوی، ذهبی و نیکروز فالی.
جغرافیای فرهنگی شیراز از دیرباز با فرهنگ و ادبیات عجین شده است. در تمامی ادوار تاریخ شیراز از هزاره اول پیش از میلاد تا هم اکنون ادبیات در شیراز مانند عضوی جدا نشدنی از بدنه این شهر بوده است. در دوره پیش از اسلام و در هزاره اول پیش از میلاد پارس ها موفق شدند که حکومتی قدرتمند و باشکوه را تاسیس کنند. مهمترین مرکز حکومت پارسها شهر پارسه در نزدیکی شیراز بود. در الواح ایلامی کشف شده در تخت جمشید در چند مورد از نام شیراز با عنوان شی را زیش نام برده شده است. توصیفات به جای مانده از الواح بیانگر آن است که این شهر در دوره هخامنشیان شهری مهم و استراتژیک بوده است. غیر از این الواح، آثاری که در قصر ابونصر و قلعه پهن دژ به دست آمده نشان می دهد که شیراز موقعیتی مهم و خاص برای حکومت های هخامنشی و ساسانی داشته است. در شیراز چند نقش برجسته و کتیبه از دوره ساسانیان بدست آمده است.
اگرچه کتیبههای هخامنشی با هدفهای سیاسی و اداری بر روی صخرهها نقر شده است اما نوع جمله بندی و محتوای کتیبهها به ما میگوید که این متون خالی از آرایههای ادبی و زبان ادبی نیست. آثار نوشته و متون از دوره ساسانیان بسیار بیشتر است و این به دلیل رواج کتابت در این فاصله پانصد ساله بوده است. در طی این پانصد سال جامعه ایرانی با تحولات بزرگی همراه شد. رشد کشاورزی و به دنبال آن رشد و توسعه شهرها و رونق تجارت و بازرگانی و از آن سو موقعیت شیراز در جنوب ایران موجب شد تا شیراز در دوره ساسانیان به مکانی خاص تبدیل شود تا آنجا که مرکز یکی از مهمترین کورههای ( ایالات ) فارس شد. در دوره ساسانیان، شیراز در بین شهرهای مهم و باستانی استخر، دارابگرد، گور و ارجان قرار داشت و افراد و گروهها برای رفت و آمد به هر کدام از این شهرهای مهم باید از جلگه شیراز میگذشتند و این مساله هم بر اهمیت شیراز می افزود.
پس از اسلام شهر شیراز از نقاط مرتفع به جلگه انتقال یافت و این مساله بر رشد و توسعه شهر تاثیر زیادی گذارد. اینک شیراز بیش از گذشته در مسیر توسعه و ترقی قرار گرفت. آنچه بیش از هر چیز بر رونق شیراز افزود، امنیت این شهر نسبت به شهرهای دیگر بود. شهرهای نزدیک به مرزها در هر سوی ایران به دلیل حملات مکرر همسایگان، شهرهای ناامنی بود اما شیراز به دلیل دور بودن از مرزها، احاطه در بین کوهها و توجه حاکمان وقت به شهری امن تبدیل شد. از نتایج این امنیت، مهاجرت بزرگان، علما و ادیبان به این شهر بود غیر از آنکه وجود مدارس و علمای بزرگ در شیراز خود دلیل مهمی برای کسب دانش علاقمندان و مهاجرت به سوی این شهر میشد. در قرون نخستین اسلامی فارس به سرزمینی فرهنگی و دانش پرور تبدیل شد و از آنجا که شیراز مرکز فارس بود علما و دانشمندان بزرگی چون سیبویه و حتی وزرای بزرگی مانند ابن مقله شیرازی بودند و یا از شهرهای دیگر فارس برای کسب دانش بیشتر به شیراز آمدند.
قرن چهارم هجری برای فارس و به ویژه شیراز دوره مهمی به شمار می رود. امیران آل بویه بر فارس دست یافتند و شیراز را به عنوان مقر خود انتخاب کردند. بزرگترین خدمت عمرانی آل بویه در این شهر آبرسانی به شهر بود. ساخت قناتها، سدها و ساخت مسیر آبرسانی شیراز را به یکباره به شهری بسیار معمور و آبادان تبدیل کرد. در کنار این خدمات عمرانی، آل بویه و به ویژه عضدالدوله دیلمی به فرهنگ و هنر نیز توجه خاصی داشت. کتابخانه عضدی در شیراز از بزرگترین کتابخانههای ایران در آن زمان بود. عضدالدوله به دانشمندان، علما و ادبا مهر می ورزید و از آنها حمایت میکرد. از نکات بسیار مهم در شیوه حکمرانی عضدالدوله استفاده وی از دانشمندان با هر اعتقاد و دین و مذهبی بود.
شیراز که بر روی خط اعتدالی واقع است پس از آبرسانی و داشتن آب کافی به شهری با باغ و بوستان فراوان و زیبا تبدیل شد. از این زمان است که هر سیاحی که وارد شیراز میشود بیش از هر چیز مسحور زیبایی باغها و بوستانهای این شهر میشود.
هوای اعتدالی شیراز، آب کافی و باغها و دشت و دمن زیبای اطراف شهر بر روح و روان عضدالدوله و حاکمان پس از وی تاثیر زیادی گذارد. روح و روان این حاکمان چنان تلطیف یافت که تسامح مذهبی، آزاداندیشی و به دور بودن از تعصبات قومی، نژادی و دینی به نماد و نشانهای فرهنگی از شیراز تبدیل شد. ادبیات و ادبیات غنی، پربار و مشحون از زیباییها و لطافتهای انسانی زاده محیط و جغرافیایست که در آن آزاداندیشی و تعصب ستیزی موج میزند و شیراز با باغهای دلنوازش، با نسیم روح نوازش، با دشت دلنشینش و با کوههای اطرافش که سربلندی و سرافرازی را هر لحظه به مردم یادآور میشود، شهری شد امن، پر رامش و پر آرامش برای اهل دل، اهل شعر و اهل ادب و در یک کلام اهل قلم.
همین آرامش و امنیت است که موجب رشد ادبیات عرفانی در این شهر میشود. ادبیاتی که با ابن خفیف آغاز شد و روزبهان بقلی آن را به اوج رسانید. ادبیاتی عرفانی و در عین حال عاشقانه که بعداً در آثار سعدی و حافظ عشق تبلور خاصی یافت و دیگر ادیبان این شهر ادامه دهنده راه ادبیات تغزلی و عرفانی بودند.
سعدی بالنده دوره شکوفای اتابکان است و زیباتر آنکه ادبیات شیراز حتی در دوره بد عهدیها نیز به راه خود ادامه داد و خودکامگی و ناشایستگی و ناروایی نه تنها شاعران شیرازی را به انزوا و بیرغبتی و تهجر و ناامیدی نکشاند که حتی عشق و عرفان و زیبایی و از همه فراتر انسانیت در اشعار شعرا همچون کوههای سرافراز و استوار اطراف شیراز، سربلند شد. حافظ سرآمد شعر تغزلی و عارفانه و عاشقانه زاده چنین دوره بدعهدی و نابسامانی بود اما او استوار و پابرجا انسانیت و ادب را یکجا در اشعارش حفظ کرد و به نسلهای بعد انتقال داد و این دوره نکبت بار به سر رسد و زشتیها رفت اما شعر حافظ حفظ شد و ادبیات ایران را سربلند کرد.
هم اینک نیز شهر شیراز شهر شعر و ادب و هنر است و میعادگاه عاشقان هنر. شهر عشق است و شهر عرفان. شهر سرور و شادی و شهر مهر و محبت. باشد تا مانا باشد این شهر و همچنان با وجود اندیشمندان و هنرمندانش بر تارک فرهنگ و تمدن ایران اسلامی بدرخشد.
نوشته ی دکتر مصطفی ندیم