میرزا ابوالقاسم حسینی شریفی ذهبی، معروف به میرزا بابا و متخلّص به “راز”، حکیم و عارف برجستهی قرن سیزدهم و سی و پنجمین قطب سلسلهی ذهبیّه میباشد. وی در سال ۱۲۱۵(ه ق) در شیراز متولّد شد. پدر ایشان، میرزا عبدالنّبی، سی و چهارمین قطب سلسلهی ذهبیّه و مادر ایشان، فاطمه، دختر آقامحمّدهاشم شیرازی است که ایشان سی و سومین قطب همین سلسله است.
میرزا بابا بیست سال از عمر خود را در شیراز به تحصیل علوم مختلف گذراند و پس از آن به سیر و سلوک و علوم باطنی رو آورد چنان که خود میگوید:” بیست سال پس از فنون و علوم و رسوم به جذبهی الهی... و سی سال دیگر بعد از آن تا حال که عمرم به هفتاد رسیده است… سلوک کردهام…”. ایشان تمام دوران تحصیلات و ریاضت سلوکی خود را در شیراز گذرانده است. از استادان میرزا ابوالقاسم میتوان به حاج محمّدحسن قزوینی مجتهد در فقه و تفسیر اصول، مولانا احمد یزدی در حکمت و فلسفه و ملّا علی نوری اصفهانی در حکمت متعالیهی صدرایی اشاره کرد.
راز شیرازی چنانکه خود میگوید از کودکی حالت اشتیاق بسیاری به علوم باطنی و عرفانی داشته است. این اشتیاق موجب درد طلب و عطش حقیقتی در او میشود که او را به تلمّذ و ریاضت کشیدن نزد شش تن از مشایخ و بزرگان سلسلهی ذهبیّه به نامهای ملّاعلی سمنانی ملقّب به “انوار”، میرابراهیم خوشنویس، میرابوالخیر، میرزا ابوالقاسم، میرمحمّد مسیح و آقامحمّد درویش کازرونی میکشد امّا هیچ یک از ایشان نتوانستند آتش درون او را تسکین دهند تا در نهایت به پدر خویش، میرزا عبدالنّبی میرسد و آنچه را که در ظاهر و باطن به دنبال آن بوده است در وجود ایشان مییابد و به راهمایی ایشان مراحل سیر و سلوک و ریاضت را طی میکند. چنان که گفته شد وی پیر اصلی خود را پدرش میداند و در کتاب قوائم الأنوار و طوالع الأسرار چنین میگوید:” امّا کرامات جناب سلطان الاولیاء، پدر شریعت و پیر طریقت این فقیر، میرزا عبدالنّبیا والد ماجد خود…”.
او در طول حیات خود شاگردان زیادی از شیراز و شهرهای دیگر تربیت کرده است که نام بیست و هشت نفر از آنان در مقدّمهی ایشان بر کتاب کوثرنامه آمده است و از آن جمله میتوان به میرزا عبدالکریم رایضالدین زنجانی، حسامالعلماء شیخ محمّدحسن رشتی دانش، محمّدعلی معمارالفقراء و آقامیرزا سیّدرضی اشاره کرد.
ایشان در زمان حیات خود دوران حکومت فتحعلیشاه قاجار، محمّد شاه و ناصرالدّین شاه قاجار را درک کرده است امّا مطابق عادات صوفیان راستین با آنها و دیگر اهل قدرت ارتباطی نداشته و تنها جایگاه دنیوی او تولیت بقعهی مبارکهی حضرت شاهچراغ (ع) بوده است.
جناب راز با دو تن از مراجع شیعهی آن زمان؛ شیخ مرتضی انصاری و میرزای بزرگ، محمّدحسن شیرازی همعصر و مرتبط بوده و آنان به ایشان ارادت داشته و سوالات سلوکی از وی میکردند. فیلسوف و عارف بزرگ حاج ملّاهادی سبزواری نیز از معاصرین جناب راز بوده که در سفر ایشان به مشهد در سبزوار به استقبال ایشان میآید و از ایشان ذکر و دستورالعمل طریقتی میگیرد.
ایشان در اوایل سال ۱۲۸۶(ه ق) در راه بازگشت از سفر مشهد به شیراز بر اثر ابتلا به بیماری وبا در مورچهخورت اصفهان فوت میکنند. جسد ایشان را به مشهد انتقال میدهند و در یکی از رواقهای آستان قدس رضوی به خاک میسپارند.
از میرزا بابا چهل و پنج اثر باقی مانده که از آنها دوازده اثر به نثر فارسی، بیست و پنج اثر به نثر عربی و هشت اثر در قالب نظم فارسی است.
شالودهی اندیشگانی شاعر
ساختار اندیشهی راز شیرازی در آثار خویش بهویژه این اثر بر پایهی سه اصل خرد، ذوق و ایمان است و این تثلیت در تمام آثار ذوقی و فکری او جلوهگر است. این سه رکن مطابق اصول شریعتمدارانهی سلسلهی ذهبیّه در اعتدالی بین ظاهر دین و باطن است و هیچ یک از وجوه طریقت یا شریعت قربانی وجه دیگر نمیشود هرچند اصالت با باطن است.
نقطهی ثقل و مرکز اساسی این مثلث فکری، نقطهی “ولایت” است. ولایت در لغت به معانی نزدیک بودن، یاری کردن، محبت، تملک، تدبیر و تصرف آمده است و بنابه گفتهی راغب اصفهانی در “المفردات”، این واژه از “ولیّ” است به معنای نزدیکی (گاه در مکان، گاه دین، گاه صداقت، گاه نصرت و گاه اعتقاد) بهگونهای که میان آن دو چیز نزدیک، چیزی نباشد.
در اصطلاح دینی، ولیّ خدا کسی است که به قرب حق رسیده و در نگاهِ عرفانی، مطابقِ کلامِ هجویری، ولایت، قاعده و اساس طریقت و معرفت است و آینهای است که تمام اسماء و صفات الهی در آن متجلّی است و از جهت موقعیت، از یک سو به مقامِ احدیّت و از سوی دیگر به عالم تکثّر و صورت ارتباط دارد.
ولایت (که محوریترین و جامعترین نظریات آن، از مذهب تشیع برآمده)، متضمن ارتباطِ خدا و خلق است. وجود نبی و ولیّ از آنجا که هم با خدا نزدیکترین رابطه را دارند و هم با مخلوق، حلقه و رابطِ انسان با حقاند و سایر موجودات هستی از طریق آنها به خداوند متّصلاند. هر فیضی که به عالمیان میرسد، به برکت وجود ایشان است و چون مقصد نهایی همهی ادیان، بازگشت به مبدأ و حضرت احدیت است، ولایت اهل عصمت علیهمالسلام، مقصد آخرین ادیان است چرا که ایشان وسیلهی رجوع به حق و نقطهی وحدتی هستند که تمامی موحّدان را در یک دایره جمع میآورند. سالکانِ الهی در طریق وصول به حق، به وسیلهی وجودِ صاحبِ ولایت با حق ارتباط دارند و حق نیز به وسیلهی ولیّ با ایشان متّصل است. این جایگاهِ رفیع، حاصل قربِ خاصِ ایشان با حق است.
رازِ شیرازی نخستین کسی است که دربارهی ولایت، اصطلاحِ “محمّدی و علوی” را به کار برد. ولایت کلّیهی الهیّه که وجود مقدّس حضرات رسول اکرم و امیرالمؤمنین علیهماالسلام مظهر اتمّ آن هستند، به ارثِ محمّدی عیناً در وجود مقدّس حضرت صدیقهی طاهره و أئمهی اطهار علیهمالسلام متجلّی است. این نور مقدّس که جلوهگاه حق و مظهر پاک ذات و اسماء و صفات اوست، سببی است که خداوند آن را راه رسیدن به معرفت برای انسانها قرار داده تا به واسطهی آن به حق عارف شوند و او را بپرستند؛ چرا که ذاتِ اقدس احدیّت، غیب دستنایافتنی است و کسی را به آن راه نیست امّا با نور مقدّس محمّد(ص) و علی(ع) که صراط مستقیم و نزدیکترین بندگان به حقتعالی هستند، راه به معرفت و لقای الهی گشوده میشود.
راز شیرازی در تمام خویش از جمله این اثر در تحلیل و تفسیر خویش از ولایت مطلقه، هم از آیات الهی و هم از احادیث معصومین مدد میگیرد و این دو وجه را به وسیلهی گزارههای عقلانی تبیین میکند.
وی در تمام آثار فکری و ذوقی خویش، ولایت کلیهی الهیه را با عظمت و احاطه مطرح میکند و پس از شناختن و شناساندن ولایت، ارتباط این نور مطهّر را با عالم تکوین و تشریع بررسی کرده، معتقد است اهل ایمان بر اساس میزان مرابطه(ارتباط قلبی،کلامی و عملی سالک با صاحب ولایت)، صاحب کمالات و مراتب عالیهی انسانی میشوند و به برکت آن از صورت حیوانی به حقیقت انسانی بدل میشوند.
بدین ترتیب، شناخت و شناساندن اصل ولایت و آثار و برکات ملکی و ملکوتی آن محور تمامی آثار ایشان است و در این راه گاه به مدد زبان و اصطلاحات فلسفه، گاه به یاری زبان آیات و روایات و گاه با استفاده از قوّهی ذوق و خیال شاعرانه، با شور و هیجانی ناشی از عشق و کمال این اصل محوری عرفان شیعی را تبیین میکنند . (برگرفته از مقاله ی ” معرّفی منظومهی أسرارالولایة اثر راز شیرازی” نوشته ی آقای رضا جوان)
نویسنده : رضا جوان