میرزا محمد شفیع وصال شیرازی

میرزا محمد شفیع وصال شیرازی

میرزا محمدشفیع، مشهور به میرزاکوچک و متخلص به وصال شیرازی در سال 1197هـ.ق. در شیراز به دنیا آمد. پدرش میرزااسماعیل در زمان کودکی وصال درگذشت. میرزااسماعیل علی رغم مهارت در «استیفا و خط سیاق و رقوم» در جوانی از خدمت در دربار کریم خان زند و اعمال دیوانی کناره گرفته بود. پس از فوت او، سرپرستی وصال به پدربزرگ مادریش، میرزاعبدالرحیم شاعر شیروانی، داده شد. پس از دو سال میرزا عبدالرحیم هم درگذشت و سرپرستی محمدشفیع به دایی­ اش، میرزاعبدالله، رسید.

محمدشفیع در نزد دایی خود مقدمات خطوط را آموزش دید و کمی بعد در کتابت و استنساخ با او به همکاری پرداخت. البته از قطعات خوشنویسی وصال مشهود است که او آثار استادان بزرگ متقدم خود را دیده  و از روی آن­ها مشق می­کرده است. زمانی که به سن تمییز و تشخیص رسید به فقر و درویشی متمایل شد و به دنبال مرشدی بود، پس به خدمت میرزاابوالقاسم سکوت رسید و در خدمت او شاگردی کرد. محمدشفیع در ابتدا «مهجور» تخلص می­کرد تا اینکه پس از سرآمدن دوره مهجوری، به اشاره میرزای سکوت «وصال» تخلص کرد.

وصال در علوم ادبی، حکمت الهی، معانی، فنون ریاضی و به ویژه در علم موسیقی به مرتبه بلندی دست یافت. از آغاز جوانی طبعی سرشار داشت. آثار منظوم و منثور فراوانی دارد که برخی را به شیوه قدما و یا در جواب شعرای بزرگ ادب فارسی همچون فردوسی، سعدی، حافظ و… سروده و مثنوی ناتمام خسرو و شیرین وحشی بافقی را با مهارت به پایان رسانده است. دیوان اشعارش نزدیک به سی­هزار بیت است که دوهزار بیت آن در مرثیه اهل بیت سروده شده­است. همچنین کتابهای در حکمت و کلام، ادبیات و قوانین عروض و موسیقی نگاشته است.

وصال در سن سی و دوسالگی با یکی از خویشاوندانش ازدواج کرد. حاصل آن ازدواج شش پسر بود که هر یک میراث دار علم و عشق و هنر پدر بودند. فرزندان او به ترتیب تولد احمد(وقار)، محمود(حکیم)، محمد(داوری)، ابوالقاسم(فرهنگ)، اسماعیل(توحید) و عبدالوهاب(یزدانی) هستند.

او هیچگاه در زمره متملقان درباری در نیامد چنانکه گفته اند اگر در مدح بزرگان عصرخود، سخنی گفته برای آزمایش طبع وشاعری خود بوده و بسیاری از این مدح ها به نظر ممدوح نرسیده است.  وصال با طبع بلند و قناعت پیشگی خود ، هزینه زندگی خانواده­اش را از راه کتابت و هدیه قرآن و استنساخ دیوان شعرا فراهم می­کرد. او در عمرپربرکت خود شصت و هفت جلد قرآن کریم و حدود هفتصد جلد ادعیه را به طور کامل و با خطوط متنوع و اندازه های متفاوت کتابت کرد. علاوه بر این آثار که جنبه دینی و مذهبی دارند، بخشی از فعالیت او مصروف استنساخ هنری دیوان شعرای متقدم شد که از بهترین نمونه های آن می­توان به مثنوی مولوی، کلیات سعدی و دیوان خاقانی، انوری و حافظ اشاره کرد.

میرزاکوچک ، دو روز از هفته را به تربیت شاگردان می­پرداخت و در آموختن فنون شعر، خط و انواع کمالات و تعلیم ذره­ای مضایقه نمی­کرد. همه­کس می­توانستند به محضر او بیایند و از وجودش استفاده­ ببرند و او بین فرزندان خود و عامه مردم فرقی نمی­گذاشت. از کسانی که در محضر وصال پرورش یافتند به جز شش فرزند خلفش، می­توان به میرزا حبیب قاآنی (در شعر و سخنوری) و آقا فتحعلی حجاب شیرازی (در خوشنویسی و شعر) اشاره کرد.

نکته مهمی که در تعدادی از قرآن­های کتابت شده وصال مورد توجه است، پرکاری هر نسخه است. چنانکه بخش های مختلف قرآن های او(متن سوره، ترجمه آیات، سرسوره­ها و حواشی) با پنج خط مختلف نگارش  و قسمت هایی از هر صفحه نیز طلاکاری و تذهیب می شده است. این دقت و سخاوت در ارائه اثر، باعث نفاست بیش از حد نسخه های وصال می­شده و به تبع، مشتاقان و خریداران زیادی داشته­ است و علاوه بر ایرانیان، مردم هند و افغانستان هم به او سفارش کار می دادند و پس از اتمام، بهای گزافی را بابت آن می پرداختند.

موردی که باید در اینجا ذکر شود، قناعت وصال همراه با ساده زیستی، طبع بلند وسخاوت اوست. او که برخلاف رسم آن روزگار شاعری درباری نبود، هنگامی که در چهل و دوسالگی خانه اش در زلزله شیراز ویران شد، در چند ماهی که در مسجد نو ساکن شده بود، توانست با پولی که از طریق کتابت قرآن و کتب مختلف به دست می­آورد خانه خود را بازسازی کند. گفته شده او با اینکه از رهگذر خطاطی عایدات قابلی داشت و از زمان فتحعلی شاه برای او مبلغی به صیغه وظیفه مقرر شده بود، علاوه بر هزینه زندگانی خویش، برخی از بینوایان و یاران  بی­بضاعت را هم یاری می کرد و در اندیشه فردای خود نبود…

سالهای پایانی زندگی وصال در برگیرنده ایام تلخ نابینایی اوست. در شصت و دو سالگی چشمانش آب آورده و نابینا می شود. محروم بودن از خطاطی او را به شدت افسرده و رنجور می­کند. اغلب روزها را با پریشانی به سرودن مراثی اهل بیت می گذراند تا اینکه پس از یکسال، طبیبی به شیراز می­آید و چشم وصال را درمان می­کند. با وجود اینکه پزشک، وصال را از خواندن و نوشتن منع کرده بود، او به جبران این یکسال، مجدد به کتابت مشغول شد تا اینکه دوباره نابینا شد. این بار وصال افسرده­تر و پژمرده، منزوی شد تا اینکه از غم و اندوه به بیماری سختی مبتلا شد و سرانجام در سال 1262هـ.ق.، از دنیا رفت و درکنار مرشدش، میرزای سکوت در پایین پای حضرت شاهچراغ(ع) به خاک سپرده شد.

نزهت الاخبار، میرزا جعفر حقایق نگار خورموجی، به تصحیح سیدعلی آل­داوود. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.1380.

فارسنامه ناصری، ج2، میرزا حسن حسینی فسایی، به تصحیح منصور رستگار فسایی. امیرکبیر.1378.

گلشن وصال، علی روحانی وصال، به تصحیح محمود طاووسی.  نوید شیراز.1386.

نویسنده : آرین محزون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: امکان کپی‌برداری وجود ندارد!