شیراز در نامه های برازیلیا

شیراز در نامه های برازیلیا

دوشنبه 19 فروردین1387،  برابر با 7 آپریل 2008  و  30 ربیع الاول 1429

پسرم از امروز می خواهم برایت از شیراز بگویم. از شهری که در آن زاده شده ای و زاده شده ایم و سالهاست من و تو و اجدادمان در این شهر نفس کشیده اند و با هوای پاک و قدسی آن سینه و دل را صاف کرده اند و خاک مقدس آن را طوطیای چشم کرده اند. شهری رویایی که اگر شهرزاد قصه هزار و یکشب بجای بغداد در شیراز بود، بجای هزار قصه هزاران قصه می گفت. شهری که اگرچه دریا و رود و ساحل و پل خاطره ها ندارد و اگر چه جنگل ندارد، اما در کوچه هایش هزاران خاطره نهفته است. کوچه های خاطره در شیراز جز تاریخ این خاکند و در زیر هر طاقی و در سایبان هر دیوار بلندی، در تابستان گرم، نسیم خنک و سایه روح پرور، انسان را دگرگون می کند. جنگل ندارد اما سروهایش زبانزد خاص و عام است و هر سرو چمانی در هر جایی حتی در نقش گُل قالی و پارچه، هر اهل ذوقی را به یاد شیراز می اندازد. باغ دارد و باغهای شیراز در جهان معروفند. باغهای تاریخی، بزرگ و با صفا و باغ ایرانی که جلوه خاصی در بین باغ ها در تاریخ تمدن جهانی دارد و در این بین، باغ های شیرازی جای خاصی دارند و باغ ارم نمونه ای کامل از یک باغ ایرانیست.

آب و هوای اعتدالی شیراز ذهن هر انسانی را به افلاک می برد و آنان که توان ماندن در افلاک را داشته اند، خود را در تاریخ این شهر ماندگار کرده اند و به همین روی است که هیچ شهری در ایران و بی اغراق در جهان، در طول تاریخش شاهد ظهور و بالندگی این همه شاعر و ادیب و عارف و هنرمند و عالم و دانشمند نبوده است. اما پسرم سخن آنقدر زیاد است که کتابها نوشته اند و خواهند نوشت اما همه در برابر عظمت این خاک و توانایی آن در پرورش بزرگان کم است، فرصتی نیست و من هم به تو قول داده ام که در این ایام تنهایی و دوری، گوشه ای و شمه ای از تاریخ این سرزمین را بگویم و به همین روی، سخنم با ایما و اشاره و ایجاز، و بهر حال با بیانی گذرا همراه است. می گویم و می گذرم اما سعیم آن است که در این مدت کوتاه، آنچه مهم است را برایت بگویم و پیش از هر چیز از جغرافیا می گویم که بنظرم مهمترین نقش در بالندگی شیراز در طول تاریخ را داشته است.

پسرم معمولاً در تعریف یک مکان و یا شهر و روستا پیش از هر چیز نام آن شهر و علت نامگذاری آن اهمیت دارد. به این موضوع نام شناخت و یا وجه تسمیه می گویند و اینک پیش از جغرافیا از نام شناخت شیراز برایت سخن می گویم. در منابع، نظرات متعدد و مختلفی برای این نامگذاری بیان کرده اند. بنا به روایات اسطوره ای شیراز را شیراز بن طهمورث ساخته است و می دانیم که طهمورث یکی از نخستین شاهان ایرانی در روایت های ملی بوده است. این نسبت را بدین خاطر داده اند تا شهر شیراز را بسیار قدیمی و اسطوره ای بدانند و البته که شهر شیراز بسیار قدیمیست اما این روایت افسانه است و واقعیت ندارد.

بیشترین نظرات در مورد وجه تسمیه شیراز برخاسته از فرهنگ عامه است. بنا به فرهنگ عامه کلمه شیراز از واژه آغوز یا ضَحک گرفته شده است و آغوز اولین شیر گاو و گوسفند پس از زایمان است، شیری بسیار چرب و غلیظ. دلیل این نامگذاری جایی نیامده است اما بنظر می رسد که منظور از آن وجود احشام و دامداری در این محل بوده است و البته در برهه هایی از تاریخ و از قدیم در این شهر دامداری رواج داشته است اما این نامگذاری نیز چندان صحیح نیست.

سومین دلیل نامگذاری از همه علمی تر است و در نتیجه، این نامگذاری مانند دیگر نظرها چندان قدیمی نیست. پس از کشف الواح ایلامی در تخت جمشید در حدود هشتاد سال پیش و ترجمه برخی از الواح، محققان به نام محلی به نام ” شی را زیش ” برخوردند که محل جغرافیایی آن با شیراز کنونی برابر است، برخی این واژه را شهر راز ترجمه کرده اند. به نظر من این نام بسیار با مسما و صحیح است و دلیل آن را در بخش جغرافیا برایت خواهم گفت.

اما آخرین نظر معروف و جالب را برایت می گویم. بر طبق این نظر شیراز از واژه حیوان شیر گرفته شده است و به معنای شکم شیر است اما چرا شکم شیر و جالب همین نکته تاریخی است. اگر بخواهم برایت دلیل آن را گفته و به خوبی بررسی و تحلیل کنم بسیار مفصل می شود در نتیجه خلاصه وار بگویم که از زمانی که شیراز مرکزیت یافت، بسیاری از نیازهای مادی خود را از روستاهای دور و نزدیک خود تامین می کرد و به همین دلیل آن را مانند شکم شیر می دانستند که محل ذخیره غذا برای شیر است، نکته دیگر موقعیت شهر شیراز در جنوب ایران است که در گذشته های دور در بین ایالت های مهم و معروف اصفهان، کرمان و خوزستان و بندرهای سواحل خلیج فارس قرار داشته است. این موقعیت موجب مرکزیت این شهر شد و از همه جا برای تامین نیازهای خود به شیراز می آمدند و یا برای بردن کالا به شهرهای دیگر از شیراز عبور می کردند و به همین دلیل به شکم شیر شبیه بود.

پسرم این نظر را من می پسندم و با شواهد تاریخی بسیار نزدیک است اما نمی توان گفت که از نامگذاری شهر راز قدیمی تر باشد زیرا مرکزیت یافتن شیراز مربوط به بعد از اسلام است و در پیش از اسلام و در دوره هخامنشیان، شیراز بیشتر یک ناحیه بوده است تا شهری بزرگ. خوب پسرم از این نوشته ها می توان نتیجه گرفت که شیراز به معنای شهر راز است و نامگذاری آن مربوط به پیش از اسلام اما بعد از اسلام که از الواح ایلامی و نوشته های آن خبر نداشتند آن را به معنای شکم شیر گرفتند که این معنا هم صحیح است اما نامگذاری پیش از آن وجود داشته است.

بخشی از کتاب شیراز در نامه های برازیلیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: امکان کپی‌برداری وجود ندارد!