شیرازیکا

آبله و آبله کوبی در شیراز در سالهای 1310 تا 1315 ه.ش

از دوره باستان بیماری آبله، بیماری شناخته شده در بین بیشتر تمدن های بزرگ بود. عدم شناخت علت این بیماری و راه درمان آن موجب تلفات فراوان انسانی و آسیب های جدی می شد تا آنجا که بیماری آبله به عنوان بیماری مخوف شناخته می شد.

در اواخر قرن هیجدهم میلادی یک پزشک انگلیسی موفق به کشف واکسن آبله شد و به دنبال آن تا اندازه زیادی تلفات انسانی ناشی از این بیماری کاهش یافت. تنها پانزده سال پس از این کشف با همت عباس میرزا واکسن آبله وارد ایران شد با این حال امیر کبیر بیش از همه در مبارزه با بیماری آبله و انجام آبله کوبی در این زمان نقش داشت.

با مرگ امیرکبیر مبارزه با بیماری آبله بدست فراموشی سپرده شد و تاریخ پزشکی ایران مجدداً شاهد مرگ و میر زیاد جمعیت انسانی ایران از طریق این بیماری بود. در اواخر دوره قاجار با تاسیس بیمارستانها به تلقیح و آبله کوبی توجه دوباره ای شد. تشکیل اداره صحیه نیز در مبارزه با بیماری آبله نقش مهمی داشت.

در دوره اول پهلوی در ادامه فعالیت های اداره صحیه، آبله کوبی رواج بیشتری یافت با این حال در بسیاری از روستاها و شهرستانها و حتی برخی از شهرهای بزرگ مردم حاضر به همکاری برای آبله کوبی فرزندان خود نمی شدند.

در این مقاله با بررسی ده سند متعلق به سالهای 1310 تا 1315 و مربوط به شهر شیراز وضعیت مبارزه با بیماری آبله و انجام آبله کوبی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می گیرد.

مقدمه : تاریخ شناخت بیماری آبله بطور دقیق مشخص نیست. در بین پزشکان ایرانی برای نخستین بار زکریای رازی با نگارش رساله ای به نام آبله و سرخک در مورد این بیماری رساله ای مستقل تحریر کرده است. برخی این نوشته را نخستین متن پزشکی در مورد این بیماری می دانند اما شواهد نشان می دهد که در یونان باستان جالینوس از پزشکان معروف یونانی این بیماری را می شناخته است. نوشته رازی در ابتدای کتابش و فصول سیزده گانه کتاب بر ما معلوم می دارد که این بیماری در ایران و دیگر مناطق جهان پیشینه ای کهن داشته و پزشکان به خوبی با آن آشنا بودند.

رازى خود چنین می گوید که شبى در مجلس مرد محترم فاضلى بودم. در آن جلسه صحبت از بيمارى آبله شد. من آنچه در آن شب بنظر داشتم، بيان كردم. آن مرد كه خداوند او را عمر دراز دهد، مايل بود مقاله‏اى در باب اين بيمارى بنويسم كه از هر جهت نافع و جامع باشد، زيرا وی در باب آبله از هيچيك از قدما و متأخرين بمنظور توضيح اين بيمارى بطور كامل و كافى مطلبی نديده بود، لذا من اين مقاله را باميد ثواب خداوند عز و جل و خشنود ساختن آن مرد نوشتم. ( رازی،33:1364 ) ‏

عنوان فصل اول کتاب رازی چنین است : “در سبب بروز آبله و آنكه چرا فردى نيست كه از ابتلاء به آن مصون ماند مگر بعضى افراد” رازی در ادامه به این نکته اشاره می کند که برخی گفته‏اند جالينوس‏ دانشمند از آبله مطلبی به میان نیاورده و اصولاً وی این بیماری را نمی شناخته است و در پاسخ می گوید که این گفته از کسانی است که كتابهاى جالينوس را نخوانده اند زيرا جالينوس در مقاله دوم از كتاب قاطاجانس‏ مرهمى را توصيف نموده و گفته است، مرهم مزبور براى فلان نبض و فلان مرض و براى آبله نافع است. ( همان، 35 )

تا سال 1796 م  و کشف درمان قطعی بیماری آبله این بیماری سالانه در سرتاسر جهان، بشر و تمدن بشری را با آسیب جدی روبرو می ساخت. بیشتر افرادی که به این بیماری مسری دچار می شدند در اثر آن می مردند و در صورت زنده ماندن با عارضه های کوری، کری و صورت آبله گون و بدشکل مواجه می شدند.

تنها 15 سال پس از کشف درمان این بیماری روش تلقیح و آبله کوبی مدرن وارد ایران شد. در این میان اقدامات عباس میرزا و سپس امیرکبیر بسیار راهگشا بود اما با مرگ امیر این روش نیز مانند دیگر اصلاحات امیر بدست فراموشی سپرده شد و دوباره مرگ و میر و عوارض ناشی از آبله در شهرهای ایران بیداد کرد.

در دوره اول پهلوی پس از تاسیس اداره صحیه مبارزه جدی با بیماری آبله و انجام آبله کوبی آغاز گردید اما اینک نیز مانند دوره قاجار به دلیل عدم اطلاع عموم مردم و به ویژه روستاییان عملیات آبله کوبی با دشواری و مشکلات فراوان انجام می شد.

در این مقاله با استفاده از اسناد موجود بیماری آبله و آبله کوبی و مشکلات موجود در شیراز در دوره اول پهلوی را مورد بررسی قرار می دهیم.

تاریخ بیماری آبله :

با توجه به نوشته های رازی موجود بر ما معلوم می گردد که بیماری آبله از گذشته های بسیار دور در بین ملل مختلف وجود داشته است و اگرچه در منابع تاریخی کمتر به این مساله اشاره شده اما شواهد بیانگر آن است که بیماری مهلک و موحش آبله سالانه جان بسیاری از مردمان را می گرفته است چنانکه در سال 1723 میلادی این بیماری جان 20 هزار نفر را در پاریس گرفت، 17 سال بعد 16 درصد مردم برلین و 28سال بعد 16 هزار نفر در ناپل به دلیل این بیماری جان خود را از دست دادند.( کثیری و نورایی، 39:1389 )

بالاخره در سال 1796 یک پزشک انگلیسی به نام ادوارد جنر موفق به کشف تلقیح آبله و راه درمان این بیماری شد. روش او از کلمه واکسینا نام لاتین آبله گرفته شد و تحت عنوان واکسیناسیون شناخته شد. (یونت،61:1389 )

برای نخستین بار در زمان عباس میرزا و با تشویق وی، به آبله کوبی و واکسیناسیون توجه شد و حتی عباس میرزا دستور داد تا برای رفع شبهه و نگرانی در نزد عوام فرزندان وی توسط دکتر جیمز کمپل واکسینه شوند اما کسی که بیش از همه در انجام آبله کوبی و مبارزه با این بیماری تلاش کرد امیرکبیر بود. ( نبی پور، 12:1391)

به گفته فلور امیر کبیر دستور داد تا کتاب دکتر کورمیک در مورد واکسیناسیون آبله را چاپ کنند و پزشکانی را برای تلقیح استخدام کرده و به ولایات اعزام دارند. ( فلور،48:1386) متاسفانه با قتل امیرکبیر بسیاری از اصلاحات وی و از جمله آبله کوبی بدست فراموشی سپرده شد. غلبه طب سنتی آنهم به شیوه عامیانه و همراه با خرافه و عدم توجه حاکمیت به ادامه آبله کوبی موجب شیوع مجدد این بیماری و تلفات انسانی و مصدومیت ها در نقاط مختلف ایران شد. بهترین توصیف در مورد وضعیت پزشکی در این دوره و برخورد مردم با بیماری ها نوشته های پزشک معروف اتریشی پولاک است. وی به دعوت امیرکبیر برای تدریس پزشکی به ایران آمد و نخستین پزشکی است که پزشکی نوین را در دارالفنون به محصلان ایرانی آموزش داد. وی در سفرنامه خود که اثری باارزش از این دوره به شمار می رود از وضعیت بد پزشکی در ایران و رواج پزشکی عامیانه نه سنتی و سینایی سخن می گوید. از نظر وی بزرگترین مشکل وضعیت پزشکی ایران بی سوادی عموم پزشکی و رواج خرافات است. ( پولاک،396:1368 )

از اواخر دوره قاجار با تاسیس بیمارستان ها در شهرهای مختلف و رواج طب مدرن به روش های جدید درمانی توجهی دوباره شد. ( نبی پور، 1391: 80 -67 ) با تشکیل کمسیون حفظ الصحه در همین ایام برنامه واکسیناسیون علیه بیماری آبله دوباره آغاز شد. اهمیت این کمسیون چنان بود که حکام ولایات موظف بودند با این کمسیون همکاری کرده و صورت آمار مورد نیاز این کمسیون را در اسرع وقت در اختیار آنها قرار دهند. روزنامه دولتی علیه ایران مربوط به سال 1298 ه.ق بیانگر اهمیت آبله کوبی در این زمان می باشد. ( روستایی، 150:1382 )

 با ورود به دوره پهلوی روش های جدید درمانی و به ویژه واکسیناسیون روند جدی تری یافت. با این حال آبله کوبی در برخی از شهرستانها و به ویژه روستاها با مخالفت بزرگان محلی و مردم همراه می شد. در این مقاله با بررسی تعدادی از اسناد موجود روند آبله کوبی در شیراز مورد بررسی قرار می گیرد. گرچه این اسناد تنها مربوط به شهر شیراز است اما بررسی آنها تا اندازه ای مورخ را با وضعیت آن روز ، برخورد بزرگان محلی و مردم آشنا می کند و بر اساس آنها می توان به نتایجی رسید.

ویژگی اسناد : قدیمی ترین سند مربوط به سال 1305 ه.ش است و اسناد مربوط به آبله کوبی تا سال 1324 ادامه می یابد اما بیشترین سند مربوط به سالهای بین 1310 تا 1315 است. اگرچه تعداد زیاد سند در این دوره زمانی دلیلی قطعی بر شدت بیماری در این دوره نیست اما بنظر می رسد که اداره صحیه در این مقطع زمانی به مساله آبله کوبی اهمیت بیشتری می داده است.

بیشتر اسناد بصورت دستخط می باشد و تعداد کمی تایپ شده است. متن اسناد بر دو نوع برگه نوشته شده است. برخی از برگه ها آرم و نشان وزارت داخله و اداره کل صحیه را داراست و برخی بر روی کاغذ ساده نوشته شده و نویسنده پایین متن را با مهر خود ممهور کرده است. نوع کاغذ برگه های اداری عموماً سفید و یا کاهی کم رنگ است و برگه های معمولی با کاغذ کاهی زرد و سبز روشن مانند کاغذ خانبالیغ چین نوشته شده است و بنظر می رسد که استفاده از این نوع کاغذ هنوز مرسوم بوده است. 

اقدام دولت : اسناد موجود نشان می دهد که دولت وقت در شیراز از طرف اداره صحیه و در شهرستانها به وسیله پزشکان سیار یا آبله کوبان سیار مردم را از خطر بیماری آبله و اهمیت آبله کوبی آگاه می کرده است.

یکی از قدیمی ترین اسناد در این مورد مربوط به سال 1305 است که در آن میرزا بهاء الدین طبیب به عنوان آبله کوب سیار برای روستاهای اطراف شیراز انتخاب می شود. از نکات مهم این سند وضعیت حقوق آبله کوب است و هنوز حقوقی برای این افراد تعیین نشده است و از کدخدایان و ریش سفیدان محل خواسته شده تا دستمزد آبله کوب را پرداخت نمایند.

سند دوم مربوط به آذر ماه سال 1311 است. در این سند دکتر بهرامی رییس اداره صحیه ایالت فارس با توزیع اعلان، مردم را با خطر آبله آشنا کرده و سه محل یعنی کوچه زنجیرخانه، درب سید ذوالفقار و دروازه کازرون به عنوان محل تلقیح آبله کوبی معرفی شده است. مطمئناً این نخستین اعلان عمومی نیست زیرا که از اواخر دوره قاجار آبله کوبان سیار در خدمت دولت بوده، در شهرهای بزرگ و شهرستان ها به تلقیح آبله مشغول بودند.

مخالفت برخی از بزرگان محلی و مردم با آبله کوبی : در این مورد اسناد زیادی وجود دارد که مربوط به شهرهای مختلف استان فارس است. در شیراز کمتر از دو ماه پس از اعلان رسمی رییس اداره صحیه ، به دلیل اهمیت موضوع ایشان دو نامه در یک روز به رییس ایالت می نویسد و از ظهور بیماری آبله و عدم همکاری مردم خبر می دهد و درخواست استفاده از نیروی نظمیه برای ورود اجباری به خانه های مردم و تلقیح آبله کودکان را دارد.

رییس ایالتی در پاسخ نامه از رییس اداره صحیه می خواهد که از همان روز اول با آژان وارد خانه های مردم نشوند هر چند که تلقیح آبله اجباری است و با مردم مدارا رفتار شود و در صورتی که نیاز بود از آژان استفاده شود. اگر چه این پاسخ بیانگر دوراندیشی رییس ولایت است اما بنظر می رسد که وی هنوز به اهمیت آبله کوبی به خوبی پی نبرده. اسناد بعدی و نامه های بین طرفین بازگو کننده این موضوع است.

در نامه دیگری رییس اداره صحیه از رییس ایالتی می خواهد که برای روستای قصردشت از کلانتر این روستا خواسته شود تا با مامور آبله کوب همکاری شود و به دنبال آن رییس ایالت فارس نامه ای به کلانتر قصردشت می نویسد.

در حومه و روستاهای اطراف شیراز نیز همکاری با ماموران آبله کوب بسیار کم است. کدخدایان و مردم موجب رنجش و دلخوری ماموران می شوند و به طرق مختلف از انجام آبله کوبی ممانعت می کنند. این سند مربوط به حدود یکسال پس از اعلان عمومی است و مامور از کلانتر و مردم سروستان برای عدم همکاری با وی گله مند است.

دو ماه بعد مامور آبله کوب نه تنها از عدم همکاری کدخدا و مردم ناراحت است بلکه از اینکه مورد رنج و آزار قرار گرفته بشدت دلخور و دلسرد شده و خواستار تامین جانی و همراهی یک امنیه جات با خود است.

در سال 1317 وزارت کشور به استانداری استان هفتم نامه ای مبنی بر ضرورت آبله کوبی و بی اطلاعی مردم و عدم همکاری کدخدایان دهستان ها می نویسد. این سند بیانگر آن است که پس از دهسال توجه مستمر به مساله آبله کوبی هنوز در روستاها مردم حاضر نیستند کودکان خود را تلقیح کنند.

نتیجه :

چنانکه گفته شد از اواخر دوره قاجار با تاسیس بیمارستان های جدید و با وقفه ای طولانی مدت، مساله مبارزه با بیماری آبله و تلقیح آبله کوبی مورد توجه مسئولین حکومتی قرار گرفت. یکی از دلایل تشکیل اداره صحیه مبارزه با بیماریهای مهلک و مسری بود و اینک اداره صحیه درصدد است که از شیوع این بیماری ها جلوگیری کند. خرید واکسن آبله و تربیت ماموران آبله کوب و استخدام پزشکان سیار و آبله کوبان در همین راستا است. با تمامی این تلاش ها به دلیل رواج خرافه در بین مردم و عدم شناخت صحیح روش پیشگیری این بیماری، در بسیاری از روستاها و شهرها مردم حاضر به همکاری با ماموران آبله کوب نشدند و اطفال خود را واکسینه نمی کردند.

اسناد به جای مانده این دوره بر ما معلوم می دارد که اوج فعالیت پزشکی ماموران در سالهای 1310 تا 1315 است و بیشترین سند به این دوره تعلق دارد. البته هم پیش از این دوره و هم بعد از آن ماموران آبله کوب در شهرستانهای فارس و در شیراز مشغول به کار بودند اما همان عدم همکاری مردم تلاش های آنها را خنثی می کرد و این بیماری دوباره جان کودکان را می گرفت. از اواخر این دهه و از سالهای 1320 به بعد مردم با اهمیت آبله کوبی بیشتر آشنا شدند. تعداد اندک اسناد در مورد تعداد بیماران و تلفات بیانگر این موضوع است.

منابع :

  • رازی، ابوبکر محمد بن زکریا (1364) کتاب الجدری و الحصبه ( آبله و سرخک ) با حواشی و ملحقات و به سعی و اهتمام دکتر محمود نجم آبادی. تهران : دانشگاه تهران.
  • روستایی، محسن. (1382) تاریخ طب و طبابت در ایران ( از عهد قاجار تا پایان عصر رضاشاه ) به روایت اسناد. جلد اول. تهران : سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران.
  • نبی پور، ایرج. (1391) طب سینایی در گذار به مدرنیته در ایران قاجار. بوشهر: دانشگاه علوم پزشکی بوشهر.
  • یونت، لیزا. (1389) تاریخ پزشکی. ترجمه رضا یاسایی. تهران: ققنوس.
  • فلور، ویلم.(1386) سلامت مردم در ایران قاجار. ترجمه ایرج نبی پور. بوشهر: دانشگاه علوم پزشکی بوشهر.
  • پولاک،یاکوب ادوارد.(1368) سفرنامه پولاک ایران و ایرانیان. ترجمه کیکاووس جهانداری. تهران: خوارزمی.
  • کثیری، مسعود و نورایی، مرتضی. (1389) مروری بر تاریخچه و برخی مشکلات جامعه شناختی تلقیح واکسن آبله در ایران. مجله اخلاق و تاریخ پزشکی. دوره سوم .شماره 3.

کلید واژه ها : شیراز، آبله کوبی، اداره صحیه، پزشکان سیار ، تلقیح آبله.

نویسنده : دکتر مصطفی ندیم ، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه شیراز

error: امکان کپی‌برداری وجود ندارد!